Sunday, April 12, 2009

آخوندک زالو

این شعر را خود سروده ایم امیدواریم مقبول افتد
-----------------
الا آخوندک زالوی خواره1
به پالان خر دولت سواره
همه دانند که تو نحس و پلیدی
نباشد چون تو در شهر زواره
تو دزدیدی بسی از مال ملت
به سر بستی کنون این چند قواره
ز نعلینت نگویم چونکه دانی
چو نعلین خرانست زیر باره2
ببخشد خر که خرجنس شریفست
ز آسیب تو جوید راه چاره
عبای تازیت دانی چه ماند ؟
چو موی اشترانست در کواره3
ز تازی گفتنت پیداست ای دیو
تهی باشد سرت از فکرو چاره
ز بد اندیشیت این بس که گویند
نباشد مهر میهن در تو کاره4
همه ایران چو آبست ای سیه روی
تویی در پیش او چون سنگ خاره
ندانی چون کند این آب با سنگ
شوی در زیر پایش پاره پاره
کنون باید که فکر چاره باشی
تو ای آخوند زشت بد قواره
-------
1 - خواره : پست
2 - باره : بار ، دیوار قلعه
3 - کواره : حرکت سریع و دویدن تند ( در اینجا اشتران)
4 - کاره: کارآمد ، نا پسند(آخوند بدکاره)

1 comment:

Anonymous said...

زیبا بود