Tuesday, August 25, 2009

بچه ها این سرزمین نازنین -دشمن بسیار دارد در کمین

بچه‌ها اين نقشه جغرافياست
بچه‌ها اين قسمت اسمش آسياست
شكل يك گربه در اينجا آشناست
چشم اين گربه به دنبال شماست
بچه‌ها اين گربهه ايران ماست
بچه‌ها اين سرزمين نازنين
دشمن بسيار دارد در كمين
داغ دارد هم به دل هم بر جبين
بوده نامش از قديم ايران زمين
يادگار پاك قوم آرياست
بچه‌ها، بچه‌ها از هر گروه و هر نژادد
ست اندر دست هم بايست داد
فارغ از هر زنده باد و مرده با
دسر به راه مملكت بايد نهاد
مام ميهن عاشق صلح و صفاست
بچه‌ها اين پرچم خيلي قشنگ
پرچم سبز و سفيد و سرخ رنگ
هم نشان از صلح دارد هم ز جنگ
خار چشم دشمنان چشم تنگ
افتخار ما به آن بي‌انتهاست
بچه‌ها اين خانه اجدادي است
گشته ويران تشنه آبادي است
خسته از شلاق استبدادي است
مرهم دردش كمي آزادي است
مرهم دردش كمي آزادي است
بچه‌ها اين كار فرداي شماست
اين كار فرداي شماست

احمد قشنگ وخمینی جلاد وطن فروش





Sunday, April 12, 2009

آخوندک زالو

این شعر را خود سروده ایم امیدواریم مقبول افتد
-----------------
الا آخوندک زالوی خواره1
به پالان خر دولت سواره
همه دانند که تو نحس و پلیدی
نباشد چون تو در شهر زواره
تو دزدیدی بسی از مال ملت
به سر بستی کنون این چند قواره
ز نعلینت نگویم چونکه دانی
چو نعلین خرانست زیر باره2
ببخشد خر که خرجنس شریفست
ز آسیب تو جوید راه چاره
عبای تازیت دانی چه ماند ؟
چو موی اشترانست در کواره3
ز تازی گفتنت پیداست ای دیو
تهی باشد سرت از فکرو چاره
ز بد اندیشیت این بس که گویند
نباشد مهر میهن در تو کاره4
همه ایران چو آبست ای سیه روی
تویی در پیش او چون سنگ خاره
ندانی چون کند این آب با سنگ
شوی در زیر پایش پاره پاره
کنون باید که فکر چاره باشی
تو ای آخوند زشت بد قواره
-------
1 - خواره : پست
2 - باره : بار ، دیوار قلعه
3 - کواره : حرکت سریع و دویدن تند ( در اینجا اشتران)
4 - کاره: کارآمد ، نا پسند(آخوند بدکاره)

Tuesday, April 7, 2009

رقص آخوندک


- عموآخوندک!

- بله

- دروغ به هم بافتی؟

- بله

- مردمو دست انداختی؟

- بله

- معرکه راه انداختی؟

- بله

- شاه رو بر انداختی؟

- بله

- خمینی اومده
بله

چی چی آورده؟

- ترياک و حشيش

- با صدای چی؟

- مرگ بر اسرائیل

-مرگ بر آمريکا

---

این شعر را از وبلاگ ملا حسنی برگزیده وبا ویرایش در اینجا آورده ایم .

Wednesday, March 25, 2009

ز ملاها جُوی وحشت نداریم


این چند بیت هم ازکشته راه ازادی میر زاده عشقی

«چه ذلت‌ها کشید این ملت زار// دریغ از راه دور و رنج بسیار// ترقی اندر این کشور محال است// که در این مملکت قحط ‌الرجال

است// خرابی از جنوب و از شمال است// بر این مخلوق، آزادی وبال است»


«ز ملاها جُوی وحشت نداریم// قشون با ما بود، دهشت نداریم// حذر از جنبش ملت نداریم// شب عید است و ما فرصت نداریم// سلام عید را بایست این‌بار// بگیرد حضرت اشرف به دربار»


----
«با من از یک دو سه گوینده، هم آواز شود
کم کم این زمزمه در جامعه آغاز شود
با همین زمزمه ها روی زنان باز شود
زن کند جامه شرم و سرافراز شود
ورنه تا زن به کفن سر برده
نیمی از ملت ایران مرده

-----

دیدی که مدرس وکلا را همه خر کرد – درب همه تر کرد
در مجلس چارم خر نر با خر نر بود – دیدی چه خبر بود
زد صدمه مدرس بسی از کینه به ملت – با نصرت دولت

----


«شرم چه؟ مرد یکی بنده و زن یک بنده
زن چه کرده است که از مرد شود شرمنده؟
چیست این چادر و روبنده‌ی نازیبنده؟
گر کفن نیست بگو چیست پس این روبنده؟
مرده باد آن که زنان زنده به گور افکنده

Monday, March 23, 2009

در هجو خلخالی دژخیمان رژیم


این سروده از میرزاده عشقی شاعر جوانی است که در 1303 خورشیدی در سن 31 سالگی به خاطر زبان تند و تیزش به ضرب گلوله ای کشته شد گویا شاعر استبداد ستیز پیشاپیش از ظهور مستبد و جلاد قرن ایران خلخالی آدم کش باخبر بوده است .
در هجو خلخالی
در ده سگ زشتی بود مو ریخته و لاغر
پیوسته دم اندر پا پژمرده سر و یالی
چندی سوی شهر آمد از شدت بی قوتی
اشکم ز عزا برهاند تا ماند در آن سالی
ناگاه چه باز آمد دیدند که گردید
در فربهی و چاقی یک زبده سگ عالی
گفتند خلیلی اش بایست و همی دیدند
بر هرکه زند ریشی با ضربت چنگالی
نابود خلیلی چون ناچار شده بستند
از پارچه خلخال بر گردن آن شالی
گویند که شد ممتاز آن خرقه ز همسر ها
ز آنروی دگر گردید معروف به خلخالی
من خویش نمیدانم بر گردن آن کو گفت
گویا که همان باشد : خلخالی آنحالی

Tuesday, March 3, 2009

آخوند بچه

هرچه آخوند تو بینی اندر شهر - همه از کون شدند شهره دهر
هر که بیشتر کون بدادندی - نام آخوند بر او نهادندی

Saturday, February 21, 2009